![]() |
>>>> | >>>> | >>>> | >>>> | >>>> | >>>> | >>>> | >>>> | >>>> | >>>> |
---|
سرگذشت پرچم ايران شيروخورشيد پرچم نماد تاريخ کشور و افتخارات ملت است. هنگام پايداري در برابر يورش بيگانه، هرکجا که فرمانده مستقر ميشده، در آن اردوگاه پرچم آن ملت و سرزمين برافراشته ميشد. اهتزاز پرچم موجب تقويت روحيه و واژگوني آن موجب تزلزل سربازان ميشد. نحوه انتخاب علامت پرچم به باورهاي تاريخي و علاقه ي مردم به سرزمين خود ارتباط دارد. اولين پرچم اسناد فرهنگي و تاريخي فراوان حاکي از اهميت پرچم نزد ايرانيان است. کتاب فروردين يشت بند بيست وهفت: فرورهاي نيک تواناي پاکان را ميستاييم که لشگر بيشمار بيارايند. سلاح به کمر بسته با درفش هاي برافراشته درخشان. شاهنامه ي فردوسي: فرو هشت از سرخ و زرد و بنفش ... همي خواندنش کاوياني درفش ويتني اسميت در کتاب پرچمها مينويسد: شايد قديم ترين پرچمي که هنوز وجود دارد پرچم فلزي متعلق به ايران است که قدمت پنج هزارساله دارد. نقش شير در طرح آن مشاهده ميشود. شرح حرکت سپاه ايران براي نبرد با اسکندر در تاريخ چنين آمده: عادتي است نزد پارسي ها که پس از طلوع آفتاب و آنگاه که روشنايي روز همه جا را فرا گرفت شيپورچي ها شيپور حرکت را از بارگاه شاه مي دمند. بالاي اين بارگاه صورت آفتاب را درقاب بلورين بقدري بلند نصب کرده بودند که همه مي توانستند آن را مشاهده کنند. خورشيد پور داوود از خورشيد يشت مي آورد: خورشيد جاوداني را مي ستاييم و با هوم آميخته به شير با برسم با زبان خرد با انديشه و گفتارو کردار. ابوريحان بيروني در کتاب آثارالباقيه مينويسد: پادشاهان در هنگام جشن مهرگان تاجي بشکل خورشيد که در آن دايره اي مانند چرخ قرار داشت بسر مي گذاشتند. آمين مارسلن مينويسد: يکي ازعنوانهاي شاهان اشکاني: برادر آفتاب بوده است. شير در نقش هاي سنگتراشي و ظروف بدست آمده از کاوشهاي باستان شناسي پيکر شير ديده ميشود: کاسه زرين که در سال هزاروسيصدوسي و هفت در تپه حسنلو بدست آمد. قطعه سنگ ناحيه نمرودداغ که اکنون در موزه برلن نگهداري ميشود. تخت جمشيد و غلبه شير به نشانه ايران بر گاو نشان بابل. موزه لوور تنديسي از شيري نشسته که نيم حلقه اي مانند خورشيد بر پشت دارد. پيکره معروف سنگ شيرهمدان از دوره اشکاني. در دوره محمدشاه شمشير ذوالفقار را به چنگ شير سپردند. صبوري در قصيده اي هنگاميکه ناصرالدين شاه شمشيري را براي مويدالدوله فرستاده بود مي سرايد: چون نشان شاه ما خورشيد و شمشير است و شير ... داده شمشيري بدست شيرخود خورشيدوار ستاره شناسان معتقد بودند خانه خورشيد برج اسد شير است که هرگاه آفتاب در خانه شير قرار گيرد نيرومند و با شوکت خواهد بود. در کاشيکاري هاي خراسان به سال ششصد وشصت و پنج هجري نقش شير با خورشيد ديده مي شود. رنگ و اندازه پرچم تا پيش از مشروطه سه رنگ سبزوسفيد و سرخ در پرچم ها بطور نامرتب بکار مي رفته. پرچم مظفرالدين شاه قاجار پارچه سفيدي بود که از سه طرف حاشيه سبز و سرخ داشت و در وسط آن علامت شيروخورشيد بود. بموجب اصل پنجم متمم قانون اساسي ترتيب قرار گرفتن رنگها معلوم شد: الوان رسمي بيرق ايران سبزوسفيدوسرخ و علامت شيروخورشيد است. درزمان اعليحضرت رضاشاه بزرگ سرود درفش کاوياني سرود رسمي پيش آهنگي شد: اي درفش ظفربخش کاويان . ـ . مايه افتخار کشور کيان رايت نصرت و آيت شکوه ما . ـ . پيش آهنگان با عزم وهمت ايران جوان مملکت ز سبزيت سبزوخرم است . ـ . وز سپيديت سپيد ساحت جم است سرخيت نشانه اي ز خون گرم ما . ـ . پشت ملک و ملت از شيروخورشيد تو گرم و محکم است پرچم نظامي داراي تاج پهلوي و يک دايره برگ است که در قسمت بالا باز و درپايين گره زده شده بود. شيروخورشيد با تاج مختص نامه هاي رسمي و مقامات دولتي ميباشد. نسبت عرض به طول پرچم، چهار به هفت در شکل مستطيل است. از زمان پهلوي دوم، موسسات غيردولتي در مواقع لزوم از پرچم شيروخورشيددار استفاده ميکردند. پرچم سلطنتي درفش شاهنشاهي ايران به شکل مربع از پارچه ابريشمي به رنگ آبي آسماني و در ميانه آن نشان سلطنتي بود. زير نشان به روي نواري بنفش رنگ نوشته شده: مرا داد فرمود و خود داور است دراثري منسوب به محمدحسين ساسان نيا به مناسبت نصب پرچم در دانشکده افسري چنين آمده: به ديدارت اي پرچم کاوياني شود جان و دل غرقه در شادماني چه داري که از هر نگاه تو خيزد ز دل شور جانبازي و جانفشاني مرا ديده تا بر تو افتد شود نو کهن آنهمه شوکت باستاني همه آن جلال و غرور و بزرگي کهن آنهمه شوکت باستاني بياد آيد آن روزگار همايون که بر يک جهان داشتي سايباني بناز اي فره يادگار نياکان ببال اي بزرگ آيت پهلواني که چون تو متاعي به گيتي نباشد به فر و شکوه و به قدر و گراني چه زبده جوانان ميهن به راهت گذشتند يکسر ز جان و جواني چه شبها که تا صبح يکدم نخفتند دليران براي تو در پاسباني چه آزادمردان که مردانه از شوق بپايت فشاندند جان، رايگاني اميد آنکه بينم بپاي تو دشمن زده زانوي لابه و ناتواني اميد آنکه همواره باشد بر اين بوم تو را سايه سروري، جاوداني ملت نه امت و خلق پس از انقلاب اسلامي به قصد محو هويت ايراني به دستور خميني نشان شيروخورشيد ملت را از پرچم برداشتند و علامت خنجر سيکهاي هند را جانشين ساختند. ايرانيان آزاده ميدانند که آنچه امروز بر ايران ميگذرد تاريخ به همه ايرانيان نسبت خواهد داد. ايراني ميهن پرست در گردهم آيي هاي سياسي با دردست داشتن پرچم شيروخورشيد نشان ميهن مان به جهانيان خواهد گفت که ايراني ميخواهد ايراني بماند. با اهتزاز پرچم تاريخي به جهانيان ميفهماند که ملت ايران، امت اسلامي نيست و ملت ايران، خلق مارکسيست نخواهد شد. تاريخ فشرده درفش سه رنگ و شير و خورشيد از دوران هاي پيش از زايش « ميتراي آدمي روي » اين باور درميان آريائيان ( ايرانيان) روا ميبوده که سر انجام رهائي دهنده اي خواهد آمد و به اين باور ميبوده اند که خوار و بار و بهروزي وفراواني به گونهٍ گاو فربهي است که در درون غاري جاي دارد و هنگاميکه ميترا زاده شد گفتند که او همان رهائِي بخشي است که ما چشم براهش بوديم. و هم اوست که بايد گاو را بکشد. ايرانيان شير را نماد نيرومندي و مردانگي و سروري ميپنداشتند. برگه ها ئي که در کاوش هاي باستانشناسي بدست آمده نشان ميدهد که پيوند تنگاتنگي ميان پيکره "شير" و "ميترا" وجود دارد. نقشي که در زير پله هاي کاخ آپادانا در تخت جمشيد ميبينيم (شيري گاوي را مي درد) اين گمان را استوار تر ميکند. در برگه هاي بدست آمده در اروپا (آئين ميترا تا بدانجا رسوخ کرده بود) ميبينيم که "ميترا" که گاه زاده سنگ گاه زاده خورشيد، گاه زاده و همتاي «آناهيتا» خوانده ميشود در غاري گاوي را ميکشد. در آوند ها، سنگ نبشته ها، برگه ها، کاسه ها وبشقاب هاي ايران کهن نمونه هائي از شير که گاوي را ميکشد نمودار است. در درازاي تاريخ به برگه هاي استواري بر ميخوريم که پدران ما «خورشيد» را بر تر از ديگر «خداي گونه» ها بر شمرده و آنرا نشانه بي مرگي، بر تري و نيرو مندي ميدانستند. همچنين ميدانيم که "ميترا" يا ايزد مهـــر را خداي روشنائي و نيرومندي ميانگاشته اند و خورشيد را نماد و سمبول او ميشمردند و بر آن بودند که خورشيد با گوش و چشم سراسر گيتي را در زير نگرش خويش دارد. به همين انگيزه به خورشيد "مهر" هم گفته ميشود که نام ديگر ميترا است. (چگونه است که اسلام و آئين هاي ديگر اين باور ها را به نفع خود تغيير داده اند) در ادبيات "مزد يسنا، يشت ها" زرتشت همبستگي ميان ميترا و (خورشيد) را پذيرفته و ميگويد: خورشيد نشانه پادشاهي و چيرگي ايران بوده است. در بالاي چادر شاهان چهره خورشيد که از بلور ساخته شده بود ميافراشتند. گمان کرده اند که ايرانيان خورشيد پرستند ولي در باور ايرانيان « شـــيـــد » (نور) است که بزرگترين آفريننده همه چيز است و خورشيد تنها باز تابي از اهورا مزدا (خدا) است. هخامنشيان و درفش زنجيره شاهان آرياني بر امپراتوري ايران بزرگ فرمان راندند. سواران پيشاپيش ميرتاختند و سپس بار و بنه و سپس پيادگان مي آمدند. کورش در پيش سواران ميرفت. هر دسته از شپاه پرچمي داشت. پرچم کورش عبارت بود از پيکره شهابي (عقابي) با بالهاي باز که بر روي نيزه اي بلند نصب کرده اند. نشان از اين است که بر روي پارچه اي نقش نبسته است. شهباز نشان توانمندي و بلند پروازي و تيز بيني بوده و در بيشتر برگه ها و سنگ نبشته ها ديده ميشود. درفش کاويان آنان آْنگونه که از برگه ها بر ميايد مستطيل بوده که بر چهار سه گوشه تقسيم شده بود. ساسانيان و درفش ساسانيان به پرچم خود درفش کاويان ميگفتند که از يک تکه چرم چهار گوش که بر بالاي نيزه اي استوار شده بود که نوک نيزه از پشت آن پيدا بود. روي چرم را ديبا کشيده بودندو گوهر کاره شده بود و نقش ستاره اي چهار پر در ميان آن بود که فردوسي آنرا «اختر کاوياني » ميگويد. درفش ساسانيان همان درفش کاويان فريدون بود منتها بزرگتر و در پائين درفش چهار رشته نوار به رنگ هاي سرخ، زرد و بنفش آويخته بود که نوک رشته ها را گوهر نشان کرده بودند. اين همان رنگ هائي است که در شاهنامه آمده است هجوم تازيان در نبردي که ميان تازيان و ايرانيان در نزديکي نهاوند رخ داد سپاه ايران شکست خورد و تازيان به درفش کاويان ساسانيان دست يافتند و به همراه فرش بهارستان نزد عمر فرزند خطاب بردند که از گوهر هاي بسيار پرچم شگفت زده شد و دستور دار فرش را تکه کردند و پرچم را سوزاندن و گهر هاي آنرا تقسيم نمود. پس از هجوم تازيان به ايران که نمايش نقش تنديس بر گرده شير که نمادي از خدا ميبوده با اسلام هم آهنگي نداشته را برداشتند و بجاي تنديس ميترا فقط نماد خورشيد بر پشت شير سوار کردند و نشان شير و خورشيد از آن هنگام بدون تنديس ميترا نمايان شد. صفويه و پرچم تا زمان صفويه نقش شير و خورشيد در تمامي پرچم هاي ايران بوده است. شير و خورشيد يک نماد ملي بوده و با دگرگون شدن پادشاهان اين نشان ملي دگرگون نميشده. تنها شاه اسماعيل و شاه تهماست بر روي پرچم خود نشان شير و خورشيد نداشتند. پرچم شاه اسماعيل يکسره سبز و بر بالاي آن نقش ماه ميبوده است. شاه تهماسب که در ماه (حمل) گوسپند بدنيا آمده نقش گوسپند را در روي پرچم نقش کرد. در زمان صفويه آيات قران و کلمات تازي (عربي) بر روي پرچم ظاهر شد. افشاريه و پرچم تا زمان نادر شاه افشار پرچم ها در بيشتر موارد نوک تيز است و از همه رنگ ها استفاده شده. نادر شاه اين مرد خودساخته و ميهن پرست که از دل مردم برخاسته و ايران تکه پاره را به زير يک پرچم آورد و تا هندوستان، مرز چين ، خوارزم، موصل، کرکوک، بغداد و دهلي را زير پا گذاشت و تا آن زمان که پرچم يک رنگ بود (سبز يا سرخ يا سياه) داراي سه رنگ سبز و سپيد و سرخ با هم شد. درفش شاهي نادر سرخ و زرد و داراي نقش شير ميبوده. پرچم در زمان نادر چهار گوش است. بنا بر اين پرچم مستطيل و سه رنگ نادر مادر پرچم سه رنگ ايران است که نقش شير و خورشيد بر آن نشسته ولي هنوز شير شمشيري در دست ندارد. شمشير و قاجار ها در هيچيک از نگاره ها، سکه ها، نوشته ها، سنگ نبشته هاو قاليچه هاي ايراني تا زمان قاجار نقشي از شمشير ديده نميشود وهنوز شير و خورشيد تنها نماد ملي ايران باقي ميماند. آقا محمد خان قاجار با تمام کينه اي که با افشاري ها داشت از سه رنگ تنها سبز را از پرچم برداشت و سرخ را رها نمود ولي در ميان آن دايره سپيدي را نگاه داشت و هنوز شير و خورشيد را که از پيشينيان رسيده از ميان نبرد. گرچه شاهان و اميران همديگر و قبيله ها را از بين ميبرند ولي شير و خورشيد که نماد ملي است بر جاي ميماند. چون آقا محمد خان بشدت مذهبي بود وبعضي پرچمهاي صفويان شير و خورشيد و برخي شمشير دو سر علي را نقش کرده بود را در هم آميخت و شمشير بدست شير داد. شمشير نماد نيرومندي و نشان مردانگي و توانمندي، نيرو و دلاوري ميبوده. نظامي گنجوي ميگويد: با لشـــــــگر خـــــــود کشـــــيده « شــمشيــــر» افــــتــــاده در آن قــبــيــــلـــــه چـــــون « شـــــــــيــــر» در زمان فتحعلي شاه دو گونه پرچم ميبوده؛ يکي پرچمي يکسره سرخ رنگ با شيري نشسته (بي شمشـــير) و خورشيد بر پشت آن در ميان پرچم، بالاي چوب پرچم دستي از سيم ناب کار گذارده بودند که شايد نمادي از دست امام علي بوده است. اين درفش زمان جنگ بوده است. ديگري درفشي بود يکسره سبز رنگ باز هم شيري نشسته (با شمشير) و خورشيد بر پشت وبر بالاي چوب پرچم پيکاني زرين کار گذارده بودند؛ اين پرچم زمان صلح ميبوده. در هر دو پرچم پرتوهاي خورشيد سراسر پهنه پرچم را پوشانيده است. سفير فتحعلي شاه در هنگام ورود به شهر پترو گراد نگاره زيبائي از شير و خورشيد که بر پرچمي يکسره سپيد کشيده شده در جلو حرکت ميداده . با نگرش به پرچم زمان جنگ و صلح و پرچم سپيد زمان دوستي ميتوان انگاشت که در آن زمان سه رنگ پرچم ميبوده سرخ، سبز و سپيد. تاج ، پرچم و محمد شاه در زمام محمد شاه قاجار تاج بر بالاي نشان شير و خورشيد ظاهر ميشود. سندي از زمان قاجار در دست است که در کتاب «پارس» لوئي دو بو Luis De Beaux نيز به آن اشاره شده: « پس براي هر دولتي نشاني ترتيب داده اند. دولت عليه ايران را هم نشان «شير و خورشيد» متداول بوده است که قريب سه هزار سال، بل متجاوز، از عهد زرتشت اين علامت بوده. سبب انتشار آن شايد اين باشد که در دين زرتشت، آفتاب را مظهر کل و مربي عالم ميدانستند ...» سر انجام در يکسد و پنجاه سال پيش دستگاه فرمانروائي ايران ميپذيرد که نشان شير و خورشيد يک نشان فرهنگي، تاريخي و ديني که ريشه در هزاره هاي کهن ( از زمان زرتشت، بل متجاوز) دارد. امير کبير و پرچم امير کبير اين مرد ميهن پرست دستور داد بر روي خرابه هاي مساجد سرباز خانه ساخته شود، لباس سربازان را يکنواخت و تنها از پارچه بافت ايران استفاده شود وي دستور داد تا دکمه هاي لباس سربازان نشان شير و خورشيد داشته باشد. اين نشان در روي دکمه لباس ها تا بهمن هزارو سيصدو پنجاه و هفت باقي ماند. با نگرش و دلبستگي که به نادر شاه داشت پرچم هاي سه گانه زمان فتحعلي شاه را بهانه کرد و دستور داد درفش ايران داراي همان سه رنگ سبز، سپيد و سرخ زمان نادري يکپارچه گردد. همچنين نقش تاج را از بالاي نشان شير و خورشيد برداشت ولي در شمشير و شکل پرچم (مستطيل) دگر گوني بوجود نياورد. شکل درفش در سال هزارو دويست و هشتادو چهار خورشيدي برابر با هزارو نه سد و شش پارسائي که جنبش مشروطه را مظفر الدين شاه دستينه نهاد در متمم قانون اساسي شکل درفش به اين صورت آمده است: «الوان رسمي بيرق ايران، سبز، سفي دو سرخ و علامت شير و خورشيد است» در اين برگه تاريخي از کنار هم قرار گرفتن و اندازه رنگ ها و پهناي درفش سخن بميان نيامده. در مجلس يکم شماري روحاني بودند که به پيروي از دين اسلام نگاشتن نگاره ها را نا روا ميدانستند. گروهي نو انديش که شمارشان بسيار بود برآن شدند که نگذارند نازش هاي فرهنگ گذشته پايمال شود. از جمله اينان شادروان ارباب کيخسرو و شاهرخ نماينده زرتشتيان بودند. با رايزني برنامه اي حساب شده ريختند و در جلسه مجلس پس از سر آغازي شيوا گفتند: « همه ميدانيم که نود در سد ايرانيان مسلمانند. و رنگ سبز رنگ دلخواه پيامبر اسلام و رنگ دين است. پس بر بالاي پرچم جاي گيرد. زرتشتيان هزاران سال پشت اندر پشت در اين سرزمين زاده و زندگي کرده اند در قرآن نيز اشاره اي به اين دين شده. رنگ سپيد که رنگ ويژه کيش زرتشتي است و همچنين رنگ آشتي و پاکدلي است بپاس بزگداشت اين مردم آزاده در زير رنگ سبز جايگزين کنيم. به پاس خون شهيدان راه انديشه و باور بويژه فرزند علي و انقلاب مشروطه رنگ سرخ را در آن جاي دهيم. هنگاميکه مجلس کاملا آماده شده سخن به نشان شير خورشيد ميکشد و گفته ميشود. انقلاب مشروطه در امرداد به پيروزي رسيد، ماه امرداد در برج اسد (شير) جاي دارد، از سوي ديگر چون بيشتر مسلمانان ايراني "شيعه" و پيرو علي هستند و شير همچنين پيشنامي از نام هاي علي است و او را "اسد الله" مي خوانند بر اين پايه شير را هم که نشانه امرداد و هم نشانه پيشواي يکم است بيادگار به پرچم نقش کنيم. چون مشروطيت در ميانه امرداد به پيروزي رسيد و خورشيد در اين روز در اوج نيرو مندي و گرماي خود است پيشنهاد ميکنيم خورشيد را نيز بر پشت شير سوار کنيم که هم نشانه علي باشد هم نشانه امرداد و هم ياد آور روز چهاردهم امرداد وهم نشانه کهن ايرانيان. (نکته در خور توجه اينکه به «ميترا» وارتباط آن با خورشيد و مهر نشده تا مبادا روحانيان درون مجلس بر آشفته شوند.) زمانيکه ديدند زمينه مساعد است و مخالفي نيست گفتند حال که شير را نشانه علي دانستيم بايد " ذوالفقار" را نيز به دستش بدهيم. نمايندگان دور انديش با شتاب بر اساس اصل پنجم متمم قانون اساسي پيشنهاد و به تصويب رساندند. در اين برگه تاريخي اشاره اي به تاج در بالاي شير و خورشيد نشده است. خميني و نشان ملي هنوز يکي دو سه ماه بيشتر از بهمن پنجاه و هفت نگذشته بود که خميني در يک سخراني گفت: « بياندازيد اين شير و خورشيد منحوس (!) را. بياندازيد اين علامت شاهنشاهي را (!!).» بدنبال اين سخن نا سنجيده عده اي از هواداران چشم و گوش بسته با چکش ناداني بجان آثار باستاني و ساختمان ها افتادند که مهدي بازرگان زيان چشمگير را به او گوشزد کرد ولي با وجود کوشش هاي فراوان وهشدار ها خميني با بر بالاي بالکن ظاهر شد و گفت: « اگر از ميان بردن اين علامت منحوس (!) شير و خورشيد، هشتاد ميليون هم ضرر ميزند – که نميزند(!) – مانعي ندارد، آنها را از بين ببريد(!!)» شگفت اينکه علامه طبا طبائي از روحانيان دلبسته به خميني در چامه اي ميگويد: هـــــمي گـــويــــم و گفتــــــــه ام بار ها بــــود کيش من "مهــــر" دلــــدار ها پرستش به مستي است در کيشِ "مهر" برونـــــند زيـــــن حـــلقه هشيار هــــا بهــــيـــن مهـــــر ورزان کــــه آزاده اند بــــــريـــــزند از جـــــام جان بار هــــا عده اي که نگران نابودي برگه ها و فرهنگ ملي بودند اين علامت را پشت گچ ها و تابلو ها پنهان کردند باشد که روزي ديگر و زماني ديگر همانگونه که خورشيد از پشت ابر ها بيرون ميآيد شير و خورشيد پنهان شده در پشت گچ ها و سيمان ها و در دل ميهن پرستان باز هويدا شوند و چشم ايرانيان ملت گرا را نوازش دهند. شير و خورشيد نشاني تاريخي و فرهنگي است و ريشه در باور هاي ما در هزاره هاي گذشته دارد و بسي ژرف تر از آن است که ما آنرا به اين و آن نسبت دهيم. ![]() هخامنشيان
ديگر درفش هاي هخامنشي
اشکانيان
سرخ جامگان (پيروان بابک خرم دين
غزنويان
سلجوقيان
تيموريان
دوران صفويه
پرچم شاه اسماعيل
پرچم شاه طهماسب
افشاريان
نادر شاه افشار
زنديه
قاجار
پرچم دوره محمد شاه
پرچم دوره ناصرالدين شاه
دوران پهلوي
جمهوري اسلامي
|